حد نهایت سرگردانی یک انسان مدرن غربی در این فیلم به تصویر کشیده شده. شاید تئودور جلوهای جاندار از مکتب بی جان لیبرالیسم است که سالهاست به بن بست رسیده. این فیلم روایت جهانی نه چندان دور است که یک مرد آن قدر تنها و ذلیل میشود که آخرین منزل برای عاشقیاش یک سیستم عامل هوشمند میگردد.
وقتی به تماشای فیلم مینشینیم انگار که داریم مرثیهای بر حال کنونی جامعه خودمان را گوش میدهیم و جا دارد با ناراحتیها و دلتنگیهای تئودور گریه کنیم. آدمهایی که آن قدر با تکنولوژی عجین شدهاند که میشود انسان و تکنولوژی را به زوجی ممزوج شده تشبیه کرد.
این فیلم من را یاد سری فیلم های cube می انداخت. در انتهای یکی از قسمتهای فیلم "مکعب" وقتی آدمهای گرفتار در زندانهای مکعبی راه فرار را پیدا میکنند یکی از بازیگران از بیرون آمدن ممانعت میکند.
ازش میپرسند مگر تو نمیخواهی که با ما بیایی؟ بازیگرش که کوین اسپیسی باشد میگوید: من چیزی مهمی آن بیرون ندارم جز یک پوشه از فیلم های پورنوگرافی! و ترجیح میدهد در فضای سرگردانی مکعبها بماند و میماند.
این انسانِ مدرن تنهاست، خودگراست عاطفه اش تامین نمیشود و اخلاق سودگرایانۀ پراگماتیستی در رگهایش ریشه دوانده. انسان مدرن اومانیستی به جایی متصل نیست مثل یک جسم اضافی بر کیهان است که هستی چون مرداری سعی در ساقط کردنش دارد.
ظاهرش زیباست اما فقط برای آدم هایی که ظاهرش را دیدهاند آن هم از نگاه ناقصِ سینمایی که خودشان به ما نشان دادهاند و الا که اگر خوب دقیق شویم از درون تهی و موریانه زده است.
منبع: وبلاگ سکوت